ازاون آدمایی هست که اولش به نظرقابل احترامه امایه کم که صحبت میکنه می فهمی چه اشتباه بزرگی کردی.جاداره یه خسته نباشیدبه بهروزعدالتی ومهران فربدنیابگیم که دوترم تحملش کردن .این هم مصاحبه ی مسعودعبادی.
-حسام:بیوگرافی تون؟
- سلام.اینجانب...به نام خداهستم.مسعودعبادی متولد11/10/66- مشهد.ولی دانشجوی شهرستانی هستم.اعضای خانواده...نشمردم تاحالاولی 8 نفری میشیم.بابام بازنشسته دولت.مادرم خانه دار.داداش بزرگم استادخوشنویسیه وعضوانجمن خوشنویسان ایران.بعدی مهندس نرم افزارکامپیوتره.توی همین دانشگاه خودمون کارمیکنه.طراح وبرنامه نویس سایت دانشگاهه.(به بچه ها بگوتیک مالی خواستن درخدمتیم).بعدی مهندس صنایع علم وصنعت تهران می خوند.تموم کرده.خواهرم فوق نرم افزارکامپیوترداره.داداش کوچیکم سوم ریاضیه.
- خوب ازوبلاگ بگو.ازآرمانشهر.چی شد یه دفه زدی توکاروبلاگ؟
- من خیلی وقت بود که توکاراینترنت بودم.بابچه های دبیرستان یه تیم 8نفره تشکیل دادیم. هاست خریدیم ویه سایت راه اندازی کردیم. که نرم افزارمی ذاشتیم واسه دانلود.بازدیدش شده بودروزی 1000نفر.(البته داداشم خیلی به ما کمک می کرد.)بعدکم کم مطالب متنوع اضافه کردیم مثل عکس وآهنگ وشعرو..یه روزبازدیدهارسید به 7000 نفر.باورمون نمی شد.اما معمولش همون 2000 تابود.حتی الان هم برام دورازذهنه.اون وبلاگ قسمتی اززندگی ماشده بود.تااین که نوروز84 بود یا83یادم نیست یه روزبازدیدهارفت به 12000تا.داشتیم می مردیم.بابام به شدت مخالف بود.برای کنکورهیچی نخونده بودم.خلاصه یکی از بچه ها قبل ازکنکوررفت آمریکا.یه دفعه همه گم وگورشدن.واین که هاست روحذف کردیم.
خیلی حیف شد.الان هم حال وحوصله ی وکارکردن مثل قبل رو روندارم چون کسی پایه نیست وگرنه آرمانشهرهنوزخیلی جای کارداره.
- آدرسش چی بود؟
softysoft.ir
- خوب.برای کنکوراون آخراش روزی چندساعت می خوندی؟
من آخراش روزی 14 ساعت میخوندم.ولی مفیدش می شد 2 ساعت.آخه گهگاهی وسط درس خوندن تفریح هم میکردم.
- وقتی نتیجه هااومدناراحت نشدی؟
- من نه.ولی داداشام خیلی.سه شب خونه نرفتم.ترسیدم بلایی سرم بیاد.
- چی شداومدی شهرسازی؟
- خوب من ازقبل بااین رشته آشنابودم.خیلی دوست داشتم.وقتی که اوضاع مالی بعضی ازمهندسای شهرداری خودمون روازنزدیک دیدم دیگه فهمیدم که آینده ی مالی خوبی هم داره وراحت میتونی بکشی بالا.
- حالابعدازگذشت دوترم راضی هستی؟
- اونجوری که میخواستم نبودولی درکل چیزای زیادی یادگرفتم.راضیم.
- بهترین استاد درکل؟چرا؟
- بهترین استاد نه تنها درایران بلکه درمشهد،دکترثقة الاسلامی هست.انصافااستادخوبیه.
- پرانتقادترین استاد؟چرا؟
- نداشتیم واقعاهمه خوب بودن.
- بهترین جای دانشگاه؟
- سلف،زمین چمن
- بدترین جای دانشگاه؟
به قول نادرناظمی همون توالت های دانشکده تربیت بدنی.موش داره درحدتیم ملی وعلی دایی.
- بهترین درس؟
- درک وبیان محیط شهری.چون خیلی به شهرسازی ربط داشت.
- بدترین درس؟
- شهرشناسی.
- دوست صمیمی؟
- نادرناظمی-ناصرنجاتی.ولی بانادربیشترصمیمی ام.چون مثل خودم شهرستانیه.
- چیکارمیکنی اوقات فراغت؟
-توخونه: موسیقی،شعر.تودانشگاه هم که بیکارمیشم میرم خونه ی داداشم.
- تابستون چیکارمی کنی؟
- قراره باچندتاازدوستای دبیرستان پولامونو بذاریم روهم یه شرکت خرید وفروش قطعات کامپیوتربزنیم توی خیابون سعدی پاساژ بهزاد.
- خواننده؟
- معلومه.سیاوش قمیشی.
- ورزش موردعلاقه؟
- ورزش بانوان.خیلی مهیّجه.
- بازیکن فوتبال؟
- توتی
- تیم؟
- ابومسلم.
- بازیگرسینما؟
- نخندی ها. حمیده خیرآبادی.
- درپایان هرچرت و پرتی که می خوای بگو.
- یه شعر میگم ازشهریار که خیلی دوست دارم:
بس درخیال هدیه فرستاده ام به تو-بی خان وخانه حسرت مهمان کشیده ام.
دیگرگذشته ازسروسامان من مپرس- من بی تو دست ازاین سروسامان کشیده ام.